جنایی

                                                

گم شده بعد از 20 سال پیدا شد

     در سال 1375 گزارشی از نا پدید شدن  یکی از پزشکان سرشناس تهرانی به اداره آگاهی ارائه شد .بعد از گذشت 20 سال از این ماجرا ی مرموز با کشف مقداری استخوان در حفاری از زیر زمین خانه اش پرونده وارد مرحله جدیدی شد.

نخستین برگ های این پرونده 20 سال پیش زمانی ورق خورد، که زن جوانی وارد اداره پلیس شد و از نا پدید شدن شوهرش خبر داد.

وی گفت:شوهرم ادم سرشناسی است و چند ساعت پیش از خانه خارج شد و دیگر بر نگشت، چند سال پیش همسر احمد فوت کرده بود و ما با هم ازدواج کردیم و زندگی بسیار خوبی داشتیم .

پلیس تحقیقات خود را آغاز نمو د ودر مرحله اول به سراغ دوستان نزدیک احمد رفت و با پرس و جو مبنی بر دشمنی شخصی با مقتول ، سر نخ جالبی بدست نیامد .در حالی که بعد از گذشت 6 سال تحقیقات پلیس برای یافتن نشانی از احمد ناکام مانده بود ، پسر او به پلیس مراجعه کرد و گفت: از چندی قبل به علت تصادف با عابر پیاده و نداشتن گواهینامه در دادگاه محکوم به قتل عمد شدم و این مدت حبس را تحمل میکردم ، بعد از ازاد شدن به خانه پدرم رفتم و با همسر پدرم مواجه شدم ،وقتی سراغ برادرم را گرفتم او مدعی شد که او بعد از ناپدید شدن پدرم، خودش را حلق اویز کرد.

 شاکی ادامه داد: من از همسر پدرم شاکی میباشم و درخواست بازداشت و بازجویی جدی از ایشان را دارم .متهم در بازجویی ها گفت: از شوهرم خبر ندارم و نمیدانم برای او چه اتفاقی افتاده است.از انجا که مدرکی علیه متهم وجود نداشت ، آزادش کردند.

    

 پیگیری پرونده بعد از 20سال در حالی اغاز شد که تلاشهای پسر دکتر سر انجامی نداشت.پسر مقتول چند هفته قبل بار دیگر وارد دادسرا شد و با ارائه مدرک جدیدی علیه زن پدرش پرونده را به جریان رسیدگی انداخت .

وی در مقابل قاضی پرونده قرار گرفت و گفت: 20 سال پیش در حالی که گواهینامه نداشتم با عابر پیاده ای تصادف کردم و بعد از 6 سال تحمل حبس ازاد شدم ، وقتی به خانه پدرم مراجعه کردم ، نا مادریم خبر از ناپدید شدن  مرموز پدرم و از حلق اویز کردن برادر 14 ساله ام بعد از این ماجرا خبر داد .

لازم به ذکر است من از همان ابتدا به آن زن مشکوک بودم اما هیچ مدرکی نداشتم ، پس با نقشای جدید وارد عمل شدم و خودم را به او نزدیک کردم و روزی با خوش زبانی از او خواستم مرا از سرنوشت پدرم با خبر کند ، او در ابتدا چیزی نگفت اما وقتی اعتمادش جلب شد گفت :پدرم به دست افراد ناشناس کشته شده است. من صدای او را ضبط کردم ونگه داشتم ؛اما معمایی که اینجا فکرم را مشغول کرده بود این بود که او اجازه نمیداد در خانه پدرم زندگی کنم ، پس احتمال میدهم سرنوشت پدر و برادرم در این خانه پنهان است.

بعد از اینکه شاکی فایل صوتی را در اختیار قاضی قرار داد افزود: یکی از دوستانم سگ تربیت شده ای دارد که جسد یاب است ، من سگ او را امانت گرفتم و در یک فرصت مناسب که نا مادریم چند روز نبود به زیر زمین خانه رفتم ، سگ در قسمتهایی از انجا نا ارام می شد و شروع به پارس کردن می کرد که نشان از دفن چیزی در انجا بود.

بعد از طرح شکایت ، قاضی نامادری را برای بازجویی به دادسرا احضار نمود ، وی در اولین بازجوویی ها گفت: صدای ضبط شده صدای من است ،اما این به علت اصرار بیش از حد پسر دکتر مبنی برفهمیدن سرنوشت پدرش بود، من به خاطر اینکه او دست از این سماجت ها بر دارد و از دست او خلاص شوم گفتم پدرت به دست افراد ناشناس کشته شده است.در این خصوص  برای بازجویی بیشتر قرار بازداشت صادر گردید،از طرف دیگر در تحقیقات بعدی پلیس مشخص شد متهم بعد از ناپدید شدن دکتر برای یکی از بستگانش ماشین خریده است که اکنون از سرنوشت او نیز خبری نیست.

بازپرس پرونده در ادامه دستور کارشناسی برای وضعیت زیر زمین خانه دکتر گم شده به محل اعزام کرد، تحقیقات نشان داد در چند نقطه از زیر زمین بعد از ساخت اولیه خانه ، تغییراتی وجود دارد ، برای بررسی بیشتر دستور حفاری صادر شد . ابتدا یکی از نقطه های سیمان خورده را تخریب کردند ، پلیس مقداری استخوان و اسکلت کشف کرد ، که جهت آزمایش دی ان ای به پزشکی قانونی ارسال گردید .

تناقض گویی و انکار قتل متهم در بازجوویی بعدی قابل لمس بود، ابتدا صدای ضبط شده اش را که در بازجویی اولیه اعتراف کرده بود انکار کرد و با بی اطلاعی از مرگ شوهرش در روز حادثه ، گفت : روز حادثه من در حال جارو برقی زدن به خانه بودم و هیچ صدایی را نشنیده ام .

پس از تحقیقات بیشتر و ازمایشات روی استخوانها هویت هر دو گمشده معلوم شد و با بازجویی ها و فشار پلیس جنایی متهم اعتراف به قتل و شراکت در قتل را اقرار کرد . قاتل به همراه برادر نا تنیش برای بدست اوردن پولهای نقدی که دکتر در خانه پنهان کرده بود دست به قتل زده بودند .دستور بازداشت برادر قاتل نیز صادر شد .

 

آرش اسماعیلی